جدول جو
جدول جو

معنی سرگین گردان - جستجوی لغت در جدول جو

سرگین گردان
حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
تصویری از سرگین گردان
تصویر سرگین گردان
فرهنگ فارسی عمید
سرگین گردان
(سِ گَ)
جعل باشد و آن را کشتک نیز خوانند. (جهانگیری). سرگین غلطان است که جعل باشد. (برهان) (آنندراج). خبزدوک. (زمخشری). رجوع به گوگال و گوگردانک شود
لغت نامه دهخدا
سرگین گردان
سرگین غلتان، جعل
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرگین گردانک
تصویر سرگین گردانک
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، خروک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
فرهنگ فارسی عمید
(سِ گَ نَ)
جعل بود زیرا که از سرگین چیز مدوری سازد. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا